این همه سختی کشیدم.. این همه شوق داشتم..واقعا تو ذوقم خورد.. صبی خاب موندم ..اونقد خسته بودم که نتونسم پاشم :/ لامصب :|
بعدش.. خابشُ دیدم ..
من وقتی خاب "م" رو میبینم جالبه .. بام خوبه.. مشتی .. 1کمم 3ک30
اما بعد از 3-4سال آشتائی با "ن" روهم رفته 2بارم خابشُ ندیدم :[ ..سختیش میدونی کجاس؟ اینکه خیلی بمن بی میل بود .. خیلی ..
راستش به این فک میکردم که من واقعا دوسش دارم! اما نسبت به "ز" شاید فقط حس مسئولیت دارم