سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راستش رو بگم -_- فقد بخاطر همین مسئله بود که بی طاقت شدمُ این وبُ زدم :| .. خابشون رو دیدم..خابِ استادام رو :| اصن هیچ ربطی نداشت..منکه بهشونم فک نمیکنم..اصن برامم مهم نیستن! جالبیش اینجا بود که سهیلا بوسم کرد..منم بوسش کردم..خیلی طبیعی بود.. جالب بود! نمیدونم چی بگم بخدا!!!! خیلی عجیب بود.. تو خابمم مژگان بود.. خیلی چیزا مبهم بود یادم نی الان..اما بوس رو خیلی خوب یادمه! انگار دوس داشتیم همُ ..  من واقعا نمیدونم قضیه ش چیه..باشه خب بخاطر اینکه امروز صب دیدمشون خابشون رو دیدیم..1% منطقی شد..  اما بیش از 3بار خابِ زهره رو دیدم.. بی خودُ بیجهت.. بی اینکه ببینمش..فک کنم بهش..تو جوش باشم.. من دیگه هنگم!!!هنگِ هنگ!

پ.ن: از سری مشکلاتِ منِ همجنسگرا


+تاریخ دوشنبه 94/3/4ساعت 7:30 عصر نویسنده Asio | نظر